خدايا دلم گرفته
نميدانم از چه يا از كه؟
خدايا حقير نيستم ولي حقارت را تجربه ميكنم
خدايا تظاهر نميكنم كه در چه اوضاعي هستم يا اينكه بخواهم خودم رادر برابر واقعيت هاي زندگي
مسئوليت پذير بدانم
خدايا بنده ام
بنده اي كه تلاطم امواج
زندگي مرا به ساحل كشانده تا لحظه اي با تو خلوت كنم
لحظه اي كه حكم زندگي دارد
زندگي لحظه به لحظه اش زيباست ولي
زيبايي براي لحظه هاي غمناك درد ناك است
خداي من
خدايا به جلو ميروم اما هنوز راه را نشناخته ام
نه اينكه خود نخواهم راه را نيابم
خدايا از تعداد راهها و بيراهه ها در امان نيستم
و واقعا گيج گشته ام
هرچقدر جلو ميروم فقط به عقب برميگردم
كه مبادا در خواب هستم
و بيداري معنا ندارد
اما متاسفانه و يا شايد هم خوشبختانه در اين قسمت قرار گرفته ام
و هرلحظه ام عاري از حكمت هاي توست
حكمت هايي كه مرا به خويش باز ميگرداند
خدايا ادامه راه و راهنمايم باش
خدايا من بي تو اندكي خاكم در اين دنيا....